ماهیت و فرجام قیام ملی ترکمنها
 
ترکمن صحرا
اخبار روز ترکمن صحرا
 
جنبش رهائی بخش ترکمنها ، تا آستانه سال 1924، عمدتاً از روحیه ای آشتی طلبانه همراه با تلاشی صادقانه برای عضویت برابر حقوق در جامعه ایران برخوردار بود، تا از مضمونی جدائی طلبانه از آن، ترکمنها در حین دفاع از استقلال و هویت ملی و مالکیت خود بر سرزمین خویش، در قبال شناسائی دولت ایران، خواهان شناسائی استقلال داخلی خود از طرف دولت مرکزی بوده اند. آنها در هر دوره ای از انتخابات مجلس، سعی در شرکت در آن و انتخاب و اعزام نماینده خود به مجلس شورای ملی جدید التاسیس ایران را داشتند. در این رابطه مثلاً گفته می شود که: "از طرف جعفربائیها آدینه محمد ترکمان تاجر مخصوص کموش تپه به وکالت ایالات منتخب شده، ماهی صد تومان به او می دهند. هفتم ماه ژانویه قضات جعفربائی به شهر آمده در انجمن مذاکره رفتن آدینه محمد را نمودند. مشارالیه باید به تهران برود قراری به جهت شرارت ایلات و رفع کدورت بین ولایت و تراکمه بشود. عجالتاً قراری در این باب داده شد." مخابرات استرآباد، ماه ژانويه سال 1910، ص 179)
و یا: "روز نهم ماه جون به قریب دویست نفر تراکمه جعفربائی و اتابائی و داز و دویچی به استرآباد آمده دیوانخانه رفتند سردار رفیع به ایشان اظهار داشته یک نفر وکیل برای خودمان معین نمایند. افغان قاضی را ترکمنها به وکالت رأی داده به طهران بفرستند." حتی در سیزدهم ماه اکتبر سال 1923، یعنی در آستانه قیام ملی نیز آمده است که: " چند نفر داوطلب وکالت استرآباد و یموت می باشند".( مخابرات استرآباد،13اکتبر سال 1923 ، ص 883)
اما هیچگونه مدارکی که دال بر پذیرفته شدن نمایندگان ترکمن در مجلس شورای ملی، از طرف دولت مرکزی باشد، وجود ندارد. بجای آن اسناد زیادی از تلاش حکام و والیان دولت در منطقه برای کسب آرای ترکمنها بنفع افراد مورد نظر خود با نقض آشکار حق رأی آزادانه مردم با توسل به زور و اجبار و یا تطمیع و فریب وجود دارد. مثلاً: ایلات ترکمان از گوگلان الی انتهای خاک جعفربائی متحد شده وکیل خود را از جعفربائی معین نمایند. آصف الملک چند نفر قضات و سران جعفربائی را در یساقی احضار کرده که تعرفه ها را به اسم سردار منور سپهدار بنویسند. قضات مراجعت نموده با تراکمه مذاکرات، بعد جوابی تراکمه به آصف الملک نوشتند که ما از خود وکیل معین خواهیم کرد. ابداً سپهدار اعظم را نمشناسیم. (مخابرات استر آباد، نهم ماه فروردین سال 1920، ص689)
سپهدار اعظم، هر چند که در آن دوره نخست وزیر ایران بوده است! ترکمنها حتی در مواردی نیز برای دادن رأی خود به سردار سپه رضاخان تحت فشار قرار می گیرند که هر بار بدلیل تقارن این درخواست با منافع ملی ترکمنها و در مقابله ناموفقانه با روحیه بالای خود آگاهی ملی در میان ملت ترکمن، همیشه بطور قاطعانه از طرف آنها رد شده بود.
در تمهیدات دولت مرکزی برای سرکوبی تمام عیار جنبش ملی ترکمنها، جنگ روانی و فریب افکار عمومی ایرانیان با قلب حقایق و وارونه سازی ماهیت این جنبش در حد " یاغیگری، آدمکشی و چپاول و غارت و .." جایگاه اساسی داشت. تلاشهای راسیستی تاریخ سازان درباری و پان ایرانیستهای دست اندرکار رسانه های گروهی آن دوره در مسموم سازی اذعان عمومی ملت حاکم نسبت به جنبش ملی ترکمنها، تأثیرات معین خود را حتی بر ذهن نسلهای آینده آن نیز بر جای گذاشته است. آنها در نهایت فریبکاری و ابتذال می نوشتند:" ترکمنها تنها کاری که می کردند این بود که بر سر راه خراسان کمین می کردند و به غارت و کشتار مسافران می پرداختند."( موضوع پیشرفتهای ایران در عصر پهلوی، تهران، سعید نفیسی سال 1318،ص22)
و یا :" ترکمنها جز تفنگ، اسب، تاراج، تاخت و تاز، شورش و آدمکشی چیزی نمی دانستند"! (دشت گرگان، عباس شوقی، تهران 1314،ص44) و تمامی این توهین های ملی و تبلیغات شوونیستی علیه یک اقلیت ملی که تنها خواهان رعایت حقوق ملی و استقلال داخلی خود از طرف حکومت مرکزی ایران بود، با دست و دلی باز دولت در سرتاسر ایران در مقیاس عمومی انتشار می یافت گستردگی و تأثیر این تبلیغات شوونیستی برای فریب چندین نسل در ایران کفایت کرده و تأثیر آن تا حدی است که امروزه نیز این اطلاعات منبع تغذیه فکری سوسیال شوونیستها و پان ایرانیستها می باشد.
اما، مضحک ترین جنبه این سوء تبلیغات در آن ست که آنهادر حالیکه نیروی اشغالگر و تجاوزکار را در سرزمین ملتی بعنوان " ناجی" آن ملت معرفی می کنند و خود این ملت مورد تجاوز در سرزمین اشغال شده خود را نیز، "غارتگر و یاغی" و "شورشی و آدمکش" خوانده و یا "بیگانه ستیز" معرفی می کنند!! این مصداق همان ضرب المثل ترکمنی است که : " مللیکچا یئر بئرسئنگ، اوئی ایسنی یئردن چیکارار"!
در دوره قبل از اعلام جمهوری در ترکمن صحرا، همانند دوران قبل از آن حکومت مرکزی سوار بر موج همین تبلیغات شوونیستی و به بهانه واهی "برقراری آرامش و ثبات" و مقابله با روحیه "بیگانه ستیزی"، ملت ترکمن، چندین بار لشکر کشی های خونین به منطقه نمود. اما طبق اسناد موجود، عامل اصلی این عدم "آرامش و ثبات" و "بیگانه ستیزی"، بغییر از خود حاکمیت و عوامل حکومتی آنها در منطقه کس دیگری نبود. در این سند بجای مانده از این دوره نیز درست به همین مسئله تأکید شده است: " قضات و پیرمردان یموت با هم مشورت نموده رأی دادند به حکومت استرآباد نوشته اگر میل دارد امنیت برقرار باشد به طهران خبر بدهند کلیه ادارات را با عده ژاندارم احضار به مرکز نمایند و این اختلاف بین ولایت و یموتی را تراکمه متعهد می شوند اگر مالی از اهالی شهر یا دهات سرقت بشود طایفه آق اویلی از عهده آن برآیند. هر آینه ولایتی از ترکمانان سرقت نمایند حکومت از عهده برآید" (مخابرات استرآباد، ص 804، سال 1922)
در آن دوره قضات ترکمن، جهت اجرای احکام خود و برای برقراری نظم و امنیت در منطقه، نیروی مسلح ویژه ای اختیار داشتند که در مورد آن چنین آمده است: "چندی است عقلای طایفه جعفربائی با یک عده ریش سفیدان در دو فرسخی بین خاک آتابائی و جعفربائی به عنوان انجمن و اتحاد با طایفه همجوار خود و سایر طوایف هر پنج خانه یک آلاچیق در آنجا برده سوروسات زیادی هم برای رسیدن میهمان خارج تهیه نموده به اسم آق اولی (آق اویلی) همه وقت یک عده سوار مسلح اضافه از دویست نفر از ایلات به نوبه حاضر شده، سی سوار عرابه های تجاری را وارد شهر کرده و عودت می دهند."( مخابرات استرآباد، ص 804، سال 1922)
حراست از امنیت و جان و مال مردم از طرف نیروهای انتظامی ترکمن، تنها محدود به خود منطقه ترکمن نشین نشده، بلکه حکومت مرکزی نیز در مواقعی بنا به درخواست اهالی غیر بومی و همجوار منطقه بدلیل امانت داری و احساس مسئولیت این نیروها، مجبور به استخدام آنها برای حفاظت از این مناطق غیر ترکمن نشین می شد. زیرا، اهالی غیر بومی ترکمنصحرا با وجود سواران ترکمن احساس امنیت بیشتری نسبت به حضور نیروهای چپاولگر دولتی در میان خود می کردند. بعنوان نمونه:"اهالی به حکومت تظلم می نمایند، ژاندارم را برگردانیده در عوض سوار تراکمه و سوار بنیچه استرآبادی را بگیرند برای این سرحد بهتر است."( جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران،خ، آتایف،ص 51)
با انتخاب عثمان آخوند به رهبری ترکمنها در،" 8 ماه مرج 1919 " ، که "کلیه طوایف یمود با عقیده وی، همراهی داشته اند، نظم و امنیت نیز در ترکمنصحرا کاملاً حکمفرما می شود. در این رابطه، مأمور انگلستان گزارش می دهد که: "مغری الیه از حرکات متهورانه خود نکشیده. ثانیاً چندی است امنیت حاصل شده، کسبه شهری و تجار کموش تپه به گنبد کابوس برای کسب رفته اند. عثمان آخوند فرستاده قرار دادند از ماه جمادی الاولی گمرگ از مال التجاره و صادرات آنجا را دریافت نمایند و گمرک آنجا ماهی یکصد و پنجاه تومان عایدات است دارند." (مخابرات استرآباد، ص 936)
اما، برقراری امنیت در صحرای ترکمن، برخلاف تبلیغات مبلغین شوونیست دولت مرکزی، باب طبع آن نبود. زیرا، هرگونه بهانه و مستمسکی را در راه اجرای سیاست توسعه طلبانه و شوونیستی آنرا در منطقه بی اثر و خنثی می ساخت! بنابراین، در راستای ایجاد ناامنی و آشوب در منطقه، از هر وسیله ممکن مانند تشویق و تطمیع و ترغیب بسیاری از اهالی غیر بومی به چپاول روستاهای ترکمن نشین با تسلیح و حمایت ژاندارمری و مقامات محلی دولت استفاده گردید. مانند تسلیح و بکارگیری شرورترین اهالی کرد محله (کردکوی) و بندر ترکمن در چپاول روستاهای غرب ترکمن صحرا و ترغیب خوانین مرتجع قبایل، بربر، تیموریها، هزاره ها، به جنگهای موضعی با ترکمنها فعال ساختن مجدد سردار معزز درسال 1922 رئیس طایفه شادلوی بجنورد علیه ترکمنها بوده است. در این رابطه در ژانویه همان سال، روزنامه "ستاره ایران"، گزارش می دهد که:" سردار معزز خان بدنبال جنگ با ترکمنهای یاغی به شهر باز گشته است"
این اقدامات، علیرغم تلاشهای آشتی جویانه قضات و رهبری ترکمنها، بویژه تلاش مستقیم نپس سردار، شخصیت پر نفوذ و محبوب ترکمنها در میان مردم غیر بومی منطقه و از قهرمانان قیام ملی در سال 1916 علیه روسیه تزاری، تا آستانه سال 1924، از طرف دولت مرکزی و حکام و امرای محلی آن تداوم یافت. در بررسی مدارک و اسناد برجای مانده از آندوره، به غیر از تشنج آفرینی ها و اقدامات ایضائی دولت مرکزی در منطقه، قساوتها و مجازاتهای قرون وسطایی حیرت انگیزی از طرف عوامل دولتی در مورد ترکمنهایی که در مناطق غیر بومی ترکمنصحرا بسر می بردند، آمده است. مانند، "دستور به دم توپ گذاشتن"،"گردن زدن" و یا " دستور به بریدن سر چند نفر ترکمن"، "میخ کردن گوشهای ترکمنی به تنه درخت"، آدم ربائی تحت پوشش تبلیغی، دستگیری رهبران شورشیان و اعدامهای شتاب زده و بدون محاکمه افراد عادی ترکمن و ... به وفور یافت می شود! طبیعی است که این برخوردهای کینه توزانه و وحشیانه، نمی توانست حرکات غیر قابل کنترلی از انتقام گیری در میان آسیب دیده ترین بخشهای جامعه ترکمن، را بدنبال خود در بر نداشته باشد!
مسئله بحث برانگیز و قابل تأمل در این میان، برخورد مشابه "مشروطه خواهان" با حکومت مرکزی و در بعضی موارد حتی وحشیانه تر از آن با ترکمنها می باشد. سند زیر گویای وضعیت مشروطه خواهان استر آبادی با ترکمنها و حتی در مواقعی با مردم غیر بومی این منطقه می باشد: "مشروطه طلب های استرآباد بیشتر از مستبدهای خاطر خواه سلسله قاجار به تاریکی افتاده و به سیاهی آلوده اند و این مایه تعجب و خلاف انتظار باورش دشوار"! (مخابرات استر آباد)
اما، با وجود قرار گرفتن شخصی بنام" پانوف بلغاری"، معروف به "بارون پانوف ارمنی"، در رأس رهبری مشروطه خواهان استرآباد و مازندران، آلوده بودن آنها به سیاهی، باورش چندان نیز دشوار نیست. زیرا حتی در صورت بلغاری بودن این شخص با توجه به جنگهای 108 ساله معروف آنها با دولت عثمانی برای استقلال بلغارستان و یا در صورت ارمنی الااصل بودن این فرد با توجه به کینه و خصومت آنها با عثمانیها در ادوار مختلف، این شخص کینه خاصی نسبت به ترک زبانان از نیاکان خود به ارث برده بود که در برخورد وی با ترکمنها کاملاً این کینه و انتقامجوئی بی معنا از ملتی دیگر به صرف ترک زبان بودن آنها، کاملاً مشهود بوده است. دراین باره هشدار کتبی قضات ترکمن که وظیفه تنظیم و پیشبرد سیاست خارجی ترکمنها را نیز بر عهده داشتند، به " انجمن ولایتی" استرآباد گویای وضعیت این انجمن در آندوره است:" ایضا قضات جعفربائی به انجمن ولایتی کاغذی نوشتند. مدتی است بین ولایت و تراکمه نزاع و جدال رفت و آمد می شود. تقصیر از جانب رؤسای انجمن می باشد. تا زمانی که اتفاق نگردیده موجب فتنه و فساد فوق العاده و خرابی فقرا خواهد بود. حتی الامکان خوب است اسباب آسودگی و اصلاح را پیش آورده، طایفه یموت یا ولایتی رفت و آمد نمایند."( مخابرات استرآباد، غره اکتبر 1909، ص 157)
اما، این هشدارهای دلسوزانه و آشتی جویانه قضات ترکمن، در میان اعضای رهبری مشروطه طلبان استرآبادی با وجود شخصی چون "پانوف" در رأس آن گوش شنوائی نیافت. بنابراین دلیل اصلی حمایت غیر فعال بخشی از ترکمنهای غرب ترکمنصحرا از محمد علی شاه، بویژه بورژوازی تجاری نوپای این منطقه را باید در سیاستهای خصمانه و بی معنای"انجمن ولایتی" استرآباد از بدو تأسیس آن به رهبری "پانوف بلغاری"، باید جستجو کرد.
حکومت مرکزی پا به پای پیشبرد سیاست به آشوب کشانیدن منطقه در همسویی سیاسی و عملی با مشروطه خواهان استرآبادی، جهت در هم شکستن نهایی توان اقتصادی ترکمنها، دست به حربه کثیف محاصره اقتصادی منطقه زد که در این مورد آمده است که: " قدغن گردیده ترکمانها مال التجاره و غله حمل نکنند."( مخابرات استرآباد،25 اکتبر و 24 ماه دسامبر 1920 ص 731،737)
منظور قطع صادرات منطقه به روسیه و ایران است! و یا: " نفت که از کموش تپه وارد استرآباد و حمل به شاهرود می نمایند برای مداخل حکومت قدغن گردیده هر کسی بدون اجازه فقط به جائی حمل نماید در اداره نظمیه توقیف شود و جریمه دارد." (مخابرات استرآباد،25 اکتبر و 25 ماه دسامبر 1920 ص 731،737)
حکومت مرکزی برای خفه ساختن هرگونه صدای اعتراضی به محاصره اقتصادی، سیاسی و نظامی ترکمنصحرا، اقدام به دستگیری آن دسته از معتمدین و روشنفکران و عناصر صلح طلب استرآبادی که در موضع مخالفت با این اقدام ضد انسانی و کینه ورزی خصمانه و بی معنای دولت علیه ملت ترکمن قرار داشتند، کرد.
در ماه مه 1922، از طرف" قشون مرکزی"، بنابه دستور رضاخان وزیر جنگ، افراد دستگیر شده به مناطق دور دست ایران، تبعید شدند! بدنبال اتخاذ تمامی این تمهدات، دولت مرکزی، بودجه ای بزرگ برای سرکوبی ملت ترکمن به امر لشکر کشی خود به منطقه اختصاص داد که در این رابطه آمده است که: "وزیر جنگ تصمیم نموده برای سرکوبی تراکمه اقداماتی می نماید. از قرار مذکور یکصد و پنجاه هزار تومان مخارج اردو تخمین کرده که تراکمه را کلیه خلع سلاح نمایند."( مخابرات استرآباد، اگست 1923، ص 874)
اما، دولت مرکزی این همه تمهیدات را برای بدست آوردن پیروزی سهل و آسان اما پر سر و صدا، کافی نمی دانست. از اینرو به اقدامی مزدورانه دیگری برای بی خطر ساختن کامل قربانی خود قبل از فرود آوردن ضربه نهایی به آن مبنی بر خلع سلاح و دستگیری و نابودی کلیه ورزیده ترین سواران ترکمن که در استخدام خود دولت برای برقراری نظم و امنیت در مناطق فارس نشین منطقه و سرحدات در آمده بودند، دست یابد. در این مورد مأمور انگلستان در استرآباد چنین گزارش داده است:"در باب خیالات: مطالب مهمی را که در این مدت توقف اداره قشونی در استرآباد با دادن پول گزاف دولت مد نظر داشته برعکس و بکلی بی نتیجه شده است. برای مجازات تراکمه و نگاهداری سر حدی رئیس قشون شمال با حکومت مشورت و تصویب کرده بودند که ششصد نفر سوار از طایفه یموت گرفته شود و مرور ایام و مشق نظام همه را در شهر حاضر کرده یک شب تمام آنها را دستگیر و خلع اسلحه نمایند. لهذا با اجازه وزیر جنگ به قریب سیصد و پنجاه نفر سوار که از اتابائی و ایلغی و داز گرفته بودند منتظر جعفربائی بودند. ایشان مطلب را درک کرده حاضر نشدند و عده سوار اتابائی هم در این چند روزه اکثر به صحرا رفته استعفا داده بودند. لاکن طایفه جعفربائی مراجعت می نمایند. پیغام برای حکومت به قشونی داده اند. تاکنون هفده هزار تومان حقوق سوار جعفربائی نرسیده است، اگر دولت میل دارد که شرارت نکنیم حقوق عقب افتاده ما را بدهند. در شهر هم حاضر نخواهیم شد. فقط برای محافظت دریا حاضریم"!( مخابرات استرآباد، آپریل 1923، ص 860)
بدین ترتیب، دولت نئو شوونیستی ایران، با مجموعه اقدامات ایضائی و تمهیدات همه جانبه برای حمله سراسری و نهایی به ملت ترکمن و تولید بی اعتمادی و نابود سازی تمامی امید آنها برای حفظ استقلال داخلی و دستیابی به حقوق حق ملی خود در چهار چوب ایران، عملاً تنها دو راه بیشتر در برابر ترکمنها باقی نگذاشت. تن دادن به درخواست دولت تهران مبنی بر تسلیم بلاشرط در مقابل نیروهای نظامی آن و پذیرش سلطه حکومت سلطنتی و مأموران انتصابی دولت در میان خود و موافقت اجباری با بسط سیستم اجتماعی – اقتصادی عقب مانده و تاراجگر ارباب – رعیتی بعنوان سیستم غالب در ایران؛ و یا مبارزه فداکارانه در راه حفظ آزادی و استقلال سرزمین خود، با شناخت از روحیات و فرهنگ و سطح بالای شعور ملی بیدار شده در میان ترکمنها، آنها راه هر چند بسیار دشوار، اما پر افتخار دوم را برگزیدند!
ایده استقلال در آن دوره، نظریه پردازانی و رهبرانی بنام از میان تحصیل کردگان و نخبگان جامعه ترکمن داشت. مثلاً در این رابطه می توان به خان یمود اشاره کرد که فارغ التحصیل دانشکده نظامی سنت پترزبورگ روسیه بوده که تا درجه ژنرالی ترقی کرده و روسها وی را کنیاز یمودسکی یا ژنرال یمودسکی خطاب می کردند. وی بخاطر مخالفت با سیاستهای توسعه طلبانه روسیه تزاری در ترکمنستان آن منطقه ، اترک و در ترکمنصحرا اقامت کرده بود. در مورد وی مأمور انگلستان در منطقه، گزارش داده است که: "یمودسکی اصلاً ترکمان و مستخدم روسها بوده چند سال قبل هم به دستور روسها به جعفربائی آمده بودند، خبر رسیده که کاغذی به رؤسای طوایف یموت نوشته و محرک می باشند که ترکمانها اظهار استقلال ترکستان را برای خود نمایند." (مخابرات استرآباد،27 ماه مرج 1924،ص 902)
از خان یمود، چندین اثر پر ارزش و کم نظیر در مورد وضعیت اتنیکی، فولکلور و جامعه شناسی ترکمن و سیاستهای روسیه تزاری و بلشویکها در سرزمین ترکمن، بیادگار مانده است. عثمان آخوند که که در رأس حرکت استقلال طلبانه ترکمنها قرار گرفته بود، فارغ التحصیل مدرسه معروف بخارا بوده و بعد از اتمام تحصیلات خود نیز چندین سال در همان مدرسه به تدریس اشتغال داشت. این مدرسه دینی، مرکز تبادل افکار و روشنفکران آن دوره ترکستان و یا آسیای مرکزی بوده و بغیر از مسایل دینی، ادبیات ملتهای ترک زبان و ایران و با آثار فلاسفه یونان باستان نیز شاگردان این مدرسه آشنایی داشتند. عثمان آخون،" علیرغم آموزش مذهبی و لباس ملائی، فردی غیر روحانی بود."( جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ.آتایف، ص 49)
و یا لالی خان ، فارغ التحصیل دانشکده حقوق از سنت پترزبورگ روسیه بودند که مشاور نزدیک عثمان آخوند و رهبری استقلال ترکمنها، بهمراه ده ها تن از مشهورترین رهبران نظامی و سیاسی و پر نفوذترین معتمدین ترکمن در میان مردم بودند که در آن دوره از لحاظ سطح تحصیلات و بینش سیاسی و تجربه نظامی فراوان خود از جنگهای چند ساله با قوای روسیه تزاری و حکومت مرکزی ایران، سر آمد دوران خود بودند و بهمین دلیل نیز آنها توانستند، طرحی نو در جامعه ترکمن بیافکنند و یکی از منسجم ترین، قویترین و طولانیترین جنبشهای ملی در تاریخ ایران را بوجود آوردند که سرکوبی آن برای رضاخان، بهر وسیله ممکن بمنزله دشوارترین و آخرین گام برای دستیابی به دیهیم شاهی در ایران بوده است.
روند رویدادهای جنبش استقلال طلبی ترکمنها در سالهای 1924- 1926 میلادی، نه تنها در داخل ایران، بلکه در خارج از آن نیز انعکاس بزرگی داشته و به دلیل اهمیت ویژه سرنوشت این جنبش در سرنوشت مجموعه کشور ایران و منطقه و تغییر حاکمیت قاجارها در صورت شکست آن، با دقت خاصی از طرف بازیگران اصلی سیاست ایران و منطقه، دنبال می گردند. بعنوان نمونه، گرمان، نماینده کمیساریای خلقی امور خارجه در آسیای میانه به معاون صدر دفتر آسیای میانه ای کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه، خبر اعلام استقلال ترکمنها را اینگونه اطلاع داده است: " یمودان ایران جمهوری مستقل ملی یمود را در خاک ایران اعلام کرده اند. اعلام جمهوری پیامد مبارزه اخیر یمودان و حکومت ایران است که برای خلع سلاح آنان اعزام شده بود، انجام گرفته است."( پ. الکسینکوف، قیام ترکمنها- کردان، ص 39)
انگلیسی ها که با دخالت مستقیم در امور داخلی ایران و در موضع سرکوبی تمام عیار جنبش استقلال طلبانه ترکمنها در کنار دولت ایران قرار داشتند، با فریبکاری تمام، دیگران را به دخالت در امور داخلی ایران متهم کرده و قیام ملی ترکمنها را نتیجه این دخالتها از خارج می دانستند! دیلی تلگراف در انعکاس این سیاست عوامفریبانه نوشته بود که: "عوامل مسکو ترکمنستان را به جنبش علیه حکومت مرکزی تحریک کرده اند. قیام ترکمنستان نتیجه سیاست خاور جدید وزارت امور خارجه اتحاد شوروی است"! (دیلی تلگراف، 23 ماه مه سال 1925)
و روزنامه تایمز لندن نیز به نقل از دولتمردان این امپراطوری می نویسد: "ترکمنها یاغی اند و قوای دولتی ایران دلاورانه با آن می جنگند!" (تایمز لندن، هیجدهم ماه مه سال 1925)
تحلیلگران شوروی بنا به ارزیابی نادرست خود از ماهیت ارتجاعی رضاخان، بعنوان نماینده بورژوازی ملی نوپای ایران، به نحو باور نکردنی این قیام ملی ترکمنها را همسو با منافع انگلستان و حکومت ملی تعریف شده خود در ایران تلقی می کردند!! در همین رابطه در سال 1925، س. ایرانسکی به اصطلاح پژوهشگران شوروی می نویسد:"ارتش مردمی در نبرد با شورشیان نه تنها دچار آشفتگی نشده، بلکه بعکس، نخستین عملیات جنگی را با افتخار تاب آورد و مستحکمتر از آن بیرون آمد. جنبش ترکمنهای ایران علیه حکومت مرکزی نتیجه جدایی طلبی حاشیه ای بود که بذر آن بنحو بس دقیقی توسط انگلستان افشا شده بود"! (ر- جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران، خ.آتایف، ص 10)
و یا گورکا – کریاژنین، یکی دیگر از این باصطلاح پژوهشگران شوروی نوشته بود که:"بیگمان این جنبش بطور همزمان علیه حکومت تهران و اتحاد شوروی متوجه است." (ر- جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران، خ.آتایف، ص10)
اما، در این میان هیئت تحریریه " اخگر ترکمنستان"، یا " ترکمنسکی ایسکرا "، در ترکمنستان شوروی که در آن دوره تحت نظر مستقیم "پاپوف"، معاون اجرایی دبیر اول حزب کمونیست ترکمنستان، منتشر می شد از فراست و بلاغت پژوهشگران شوروی نیز فراتر رفته و در این باره نوشته بود: " پس از تشکیل حکومت ملی فارغ از نفوذ انگلیسی ها در مرکز، جنبش ملی در نواحی دور دست رو به زوال نهاد، خصلت رهائی بخش خود را از دست داد و بطور عینی در تضاد با رشد ملی آتی ایران قرار گرفت" و " تنها جهل توده های یمود و دسایس عوامل امپریالیستی که می کوشند یمودان را علیه ایران برانگیزند. می تواند روشنگر خیزش یمودان باشد!! " (جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ.آتایف، ص 11)
این موضع گیری، در تقابل مستقیم با خواست ترکمنها در این جمهوری نو بنیاد شوروی قرار داشت. زیرا آنها در گردهمایی های مختلف، خواستار حمایت از ترکمنهای جنوبی شده بودند، بعنوان نمونه:"در 15 سپتامبر سال 1920، نخستین کنگره نمایندگان استان یمود (در سوی شوروی) سازماندهی و برگزار شد. در اکتبر سال 1920 کنگره تصمیم به دادن کمک به برادران ترکمن ایران گرفت تا همراه ایشان، آنها را از استبداد قاجاری و فرمانروایی انگلیس برهانند".( بایگانی مرکزی دولتی انقلاب اکتبر جمهوری ازبکستان، صفحات 50، 49(
و یا در گردهمایی ترکمنها در سال 1924 در قئزیل آروات، با شرکت خود قایغیسیز آتابایف، دبیر کل حزب کمونیست ترکمنستان، تصمیم به کمک به برادران خود در آنسوی مرزهای غیر قانونی و قرار دادی گرفته شده بود.
اما، این خواست ترکمنهای شمالی تنها بصورت یک آرزو باقی ماند. زیرا، دیگر این آنها نبودند که در باره سرنوشت خود و برادرانشان در آنسوی مرز تصمیم می گرفتند. آنها دیگر استقلال و حق تعیین آزادانه سرنوشت خود را مدتها بود که از دست داده بودند!
اما، دادن ظاهراً ضد امپریالیستی و ضد انگلیسی به دولت وابسته در تهران به آن اشاره می شود که:"سید گفت قرار داد ایران و انگلیس باید تقبیح شود. زیرا بدون ابراز مخالفت با قراداد دولت جدید نخواهد توانست برنامه های خود را بموقع اجرا در آورد. گفت نظر به خصومت شدید دولت روسیه شوروی نسبت به انگلستان لازم است حتی المقدور دوستی بین دو دولت از انظار مخفی بماند."( اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، تلگراف شماره 683، 25 فوریه سال 1921، ص31)
البته این نیز شایان ذکر است که انگلستان مبالغ زیادی تا آن موقع، برای برانگیختن قیام هایی بظاهراً ملی، در بسیاری از مناطق جنوبی و نفت خیز ایران هزینه کرده بودند. زیرا شیوه عمل آنها در ایران، از یک سو، تلفیق شیوه حمایت و دوستی با تهدید و ارعاب علیه دولتهای وقت ایران برای کسب امتیازات پر سود نفتی در این مناطق بوده است. از سوی دیگر، ایجاد جنبشهای وابسته بخود در مناطق نفت خیز برای انگلستان در حکم آلترناتیوی بودند که در صورت تغییر و تحولی بنیادین در ایران با توجه به تغییرات جهانی و منطقه بدنبال جنگ جهانی اول، جهت دور نگه داشتن منافع نفتی خود در این مناطق از آن تغییرات احتمالی، حتی به قیمت جدائی این مناطق از ایران بوده است! اما، در شمال ایران مسئله پیچیده تر از سناریوهای از پیش تنظیم شده انگلیسیها بوده و قیامهای خراسان، ترکمنصحرا، گیلان و ترکهای شمال خراسان، در اساس علیه انگلیسیها و نمایندگان مرتجع محلی حکومت تهران متوجه بوده است. سلطان زاده بدرستی به امر اشاره می کند که دولت و رسانه های گروهی ارتجاعی وابسته بدان:" به عمد شایعاتی در باره شرکت انگلیسی ها در جنبش می پراکندند تا رهبران آنرا حتی الامکان سریعتر بی اعتبار کنند. بدین طریق روحیه واحدهای نظامی اعزامی برای سرکوب قیام را بالا می بردند و آنها را مبارزان ضد مقاصد انگلستان و مجاهدان راه استقلال ایران می نامیدند"! (جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ.آتایف، ص 12)
بنابراین موضع گیری دولت جدید شوروی علیه جنبش استقلال طلبانه ترکمنها در آن دوره، اگر از یکسو عمدتاً متأثر از این فریب تبلیغاتی از پیش طراحی شده انگلیسیها و دولت وابسته به آنها در ایران بوده است، از سوی دیگر نیز نشأت گرفته از سیاست نزدیکی هر چه بیشتر این دولت به دولت مرکزی ایران برای تعقیب منافع آتی خود در این کشور بوده است. بالاخره به این جنگ تبلیغاتی و هیاهوی بازیگران اصلی سیاست ایران و منطقه، علیه ملتی که تنها برای برآورده شدن قانونیترین و انسانیترین خواست ملی خود مبارزه می کرده با اطمینان کتبی معاون کمیساریای خلقی در امور خارجه جمهوری فدراتیو روسیه شوروی به سفیر ایران در مسکو نقطه ختام گذاشته شد. این سرکوبی تمام عیار جنبشی استقلال طلبانه ترکمنها بوده، از سوی دیگر نیز حاوی این پیام مهم به رهبران ترکمن بود که دیگر از پشت جبهه خود در هنگام جنگ و گریز با قوای دولت ایران در خاک ترکمنستان محروم هستند! در این نامه وزیر امور خارجه شوروی به سفیر ایران اطمینان داده می شود که:"گزارش شما در این باره که کنسول روسیه در استرآباد پول و اسلحه میان ترکمنها پخش می نماید و آنان را به قیام علیه دولت تحریک می کند، چنان با اصول سیاست ما در ایران و با منافع واقعی ما در مرز استرآباد تناقض دارد که نتیجه دیگری جز این نمی توان گرفت که بر اطلاعات نادرست و آشکارا افترا آمیزی مبتی است.( جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ.آتایف، ص 12)
اما، رضاخان با اینکه تمامی شرایط جهانی، منطقه ای و داخلی بنفع وی بوده و از لحاظ نظامی در موضع برتری نسبت به ترکمنها قرار گرفته بود، با این حال به تنهایی بدون حمایت و مشارکت مستقیم نیروهای خارجی و بدون گرفتن تضمین هایی از آنها و مجلس شورای ملی، در صورت شکست ترکمنها برای تصاحب تاج و تخت سلطنتی در ایران، توان انجام حمله نهایی خود به منطقه را نداشت. ترکمنها، تاریخاً از لحاظ قدرت رزمندگی و انسجام و یگانگی بین رزمندگان و مردم و با امتیاز جنگ در خانه خود، از نظر روانی همیشه در موضع برتری نسبت به قوای دولتی قرار داشتند. این روحیه و نحوه مقابله با آن را مدتها قبل از آن مأمور انگلستان در منطقه اینگونه بیان کرده است: مدتی است که از طرف ایالت انتشار داده شده مهمات جنگی با سه هزار سوار قزاق و ژاندارم به مأموریت استرآباد برای مجازات تراکمه خواهند آمد. لاکن عقاید طایفه یموت کلیه علناً صحبت می دارند و می گویند. چون اسم این قشون ایرانی است سی هزار قشون ژاندارم بیاید نمی ترسیم و از این اردوها خیلی دیده ایم. لاکن از یک نفر می ترسیم. هر آینه دولت فخیمه انگلیس یک بالان، (بالون) و دو فرد اتومبیل جنگی بفرستد تراکمه تماماً تسلیم می شوند و آنچه را بفرمایند.! (مخابرات استرآباد،17 ماه نوامبر 1919، ص 676)
این تضمین را با کسب اختیار تام، در چهاردهم فوریه سال 1925 ، مبنی بر، فرمانده کل همه نیروهای نظامی دفاعی و انتظامی حکومت، که با اختیارات نامحدود این وظیفه را انجام داده و این قدرت لایتناهی را کسی حتی آخرین پادشاه قاجار، بدون حکم مجلس نمی تواند از او گرفته شود را از مجلس فرمایشی خود دریافت داشت. (س ایرانسکی، راههای جنبش رهائی بخش ملی در ایران (سالهای 1925-1917) ص 152)
وی با استفاده از این قدرت تام، بنابه صلاحدید، مشارکت مشاوران و افسران انگلیسی در ایران، در ژوئن سال 1925، "قانون نظام وظیفه همگانی" را برای اولین بار در ایران با سرعتی باور نکردنی به اجرا گذاشت و با جمع آوری نیرو از سراسر ایران، همراه با انگلیسی ها و واحدهای هوابرد آلمانی به مقابله نهایی با جنبش رهائی بخش ترکمنها شتافت.
انگلیسیها که در طول سالیان دراز، فعالانه به حکومت مرکزی در سرکوبی جنبش های شمال ایران، بویژه جنبش رهایی بخش ترکمنها، یاری می رسانیدند، با تغییر صف آرائی نیروها در سطح جهانی، دولت آلمان را نیز بعنوان متحد جدید خود و عضو گروه " آنتانت"، در جنایت علیه ترکمنها شریک ساخته بودند. با دقت در یک نمونه از عملیات نظامی خلبانان آلمانی، میزان شرکت آنها در این جنایت علیه ملتی که هیچگاه اختلاف و یا مسئله ای با دولت آلمان نداشته است، مشخص می شود: "خلبانان آلمانی در بمباران بجنورد و منطقه آن شرکت جستند آنها در 18 می سال 1925 بار دیگر بیست و سه بمب فرو ریختند که هیجده عدد آن در انبوه قیام کنندگان منفجر گشت و تلفات زیادی به آنان وارد آورد!"( تایمز، 1925، 18 ماه مه)
بر خلاف تصور کارشناسان نظامی انگلستان و حکومت مرکزی ایران، پیروزی سهل و ساده با وجود انجام آن همه تدارکات، در قبل از آغاز حمله سراسری، به ترکمنصحرا از طرف آنها، ممکن و مقدور نبود. رهبری جنبش استقلال ترکمنها با یک سازماندهی مردمی، توانسته بودند با مسلح ساختن پانزده هزار نفر از زبده ترین سواران ترکمن، یکسال تمام در برابر حمله حکومت مرکزی با وجود پشتیبانی و یاری مستقیم بسیاری از دول بزرگ آن دوره و حمایت های معنوی و ضمنی تعدادی دیگر از این دولتها از این جنایت و نسل کشی، مقاومت نمایند. در اینجا ذکر این نکته مهم حائز اهمیت است که در شکست جنبش ملی ترکمنها در سالهای 1912- 1926 میلادی عامل خارجی نقش عمده و تعیین کننده ای نسبت به عامل داخلی داشته است.
بدنبال این شکست، جنبش در شکل پارتیزانی بصورت گروههای کوچک تغییر و ادامه یافت و سرکوبی نهایی آن بدون کمک و همکاری پست ترین و بدنام ترین عناصر از میان ترکمنها و کسانیکه تا آن موقع جای پائی در جامعه برای خود بازنکرده و در حاشیه آن قرار داشتند، برای حکومت مرکزی و حامیان خارجی آن، مقدور و ممکن نبوده است.
شاخص ترین این افراد، چون، رجب آخون و آتاجان آخون در نوزده نوامبر سال 1925 به پاس خدمات ارزنده خود به سرکوب گران ملت خود، بعنوان نمایندگان، ملت ترکمن برای شرکت در مجلس مؤسسان، به تهران دعوت شدند. این افراد را اشخاصی چون آتا حاجی، بردی بابا و محمد حاجی بعنوان دستیاران آنها در جنایت و خیانت به ملت ترکمن، همراهی می کردند! (جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران،خ، آتایف،ص 75)
اما، وقتیکه نمایش این موجودات در تهران، بعنوان مظهر تسلیم، ملتی در برابر قلدری رضاخان بپایان رسید، این به اصطلاح هیئت نمایندگی ترکمنها را با برگه ای مبنی بر فرمان عفو ترکمنها، به امضای شاه، دست خالی به منطقه باز گردانیدند. این فرمان که سرعت در صدور آن خود گویای فریبکاری دیگری از طرف جنایتکاران حکومت مرکزی در میان ملت ترکمن بود، بدست خائنین دیگری برای شکار مبارزین ترکمن، چون، نایئب نیازی (ملا سوین)، دوردی حاجا، آشئر کل، معروف به آشئر آژان و ... و بعدها آنا قلیچ آخوند نقشبندی و دیگران به اجرا گذاشته شد! بدنبال این فرمان عفو ، و با گسترش سلطه نظامیان ایران بر ترکمنصحرا، ملت ترکمن در کلیت خود، همانند بردگان مستعمراتی قرون وسطایی به بیگاری در زمینهای غصبی رضاخان در ترکمنصحرا که شامل تمامی دهات و قصبات و سرتاسر سرزمین ترکمن ها می شد، کشیده شدند و بدین ترتیب، تنبیه دسته جمعی ملتی، بعنوان سهمگین ترین بی عدالتی و بعنوان متدی فاشیستی، تا فرار رضاشاه از ایران، به اجرا گذاشته شد!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید خوشگلدکز
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ترکمن صحرا و آدرس torkemansahra.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 43
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 643
بازدید کل : 119034
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



<